گفتا که می بوسم
تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی
، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر
، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با
افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های
می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش
لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی
بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را
در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی
طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما
گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو
را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر
از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی
خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال
دگر امروز و فردا می کنم
سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو زندگی را در خود منعکس کن
نامت چه بود؟ آدم فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
دوباره چشمهای من که انتظار می کشد
49717 بازدید
18 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
32 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian