×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

fainazribar

shavar

× هر چیز خوب و گرانبها
×

آدرس وبلاگ من

farinaz.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/farinazribar

Access to the friends list is not allowed for anyone

نکنم دراز هرگز به هوای باده دستی

نکنم دراز هرگز به هوای باده دستی
چو جمال یار باشد نه نکوست می پرستی
که مدام مست مستم من از آن می الستی
�همه عمر بر ندارم سر از آن خمار مستی�
�که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی�
ز تو کام دل بر آید چو به دست فرصت افتد
به بهشت ماند آن شب که مجال صحبت افتد
اثری ز غم نماند چه زوال محنت افتد
�تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد�
�دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی�
شده دل اسیر چاه غم عشق تو چو بیژن
بگشا کمند زلفت به مثابه ی تهمتن
به رهائیش قدم نه تو شبی به کلبه ی من
�چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن�
�تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی�
ز سُم سمند عشقت، شده است پیکرم لِه
نتوان برم شکایت ز تو در بَر که و مِهْ
به سؤال پر نیازم تو ز مهر پاسخی ده
�نظری به دوستان کن که هزار باز ازآن به�
�که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی�
که رساند این پیامم بر یار مه لقا را
که جوانیم تلف شد، برَهِ غمت نگارا
ز چه ای بهار خوبی بـپـسـندی این جفا را
�دل دردمند مارا که اسیر توست یارا�
�به وصال مرحمی نه، چو به انتظار خستی�
مگرت بجای دل هست، به سینه سنگ خارا
که در او نه رحم باشد، نه جوی بود مدارا
به جفات خو گرفته، دل مستمند یارا
�برو ای فقیه دانا به خدای بخش مارا�
�تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی�
بگذشتی از مقابل چه مه ای بلند بالا
حرکات جمله موزون سکنات جمله زیبا
به حقیقت این چنینی تو و یا کنی به عمدا
�نه عجب که پشت دشمن شکنی به روز هیجا�
�تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی�
نکشم ز دامنت دست، که رسم عهد باشد
که همیشه کودک دل به هوای مهد باشد
نه رواست حرف تلخی ز لبی که شهد باشد
�چه زمام بخت دولت نه به دست جهد باشد�
�چه کنند اگر زبونی نکنند و زیر دستی�
همه گل رخان ندانند طریق دوستداری
پی آن مگیر هرگز که ز مهر بوده عاری
چو بر آن سری که یک روز گلی به دست آری
�دل هوشمند باید که به دلبری سپاری�
�که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی�
نه به طاهری بماند علم فراق یاران
که مدام صبح باشد، ز برای شام تاران
چو زمانه گاه خشک است و گهیست فصل باران
�گله از فراق یاران و جفای روزگاران�
�نه طریق توست سعدی کم خویش گیرو رستی�
چهارشنبه 4 آبان 1390 - 7:01:00 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


درخت زرد


دلم گرفت از آسمون


نامه ای از زیرآب


سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو زندگی را در خود منعکس کن


نامت چه بود؟ آدم فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت


دوباره چشمهای من که انتظار می کشد


یاد تو .....


خيلي سخته


دوکوچه پائینی


�یادت به خیر�


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

50153 بازدید

45 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

95 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements